لب کلام ابراهیم، مجید و دیگران…!
«فرهنگ» و موضوعات فرهنگی به عنوان یک ساحت کلان و اثرگذار در حوزههای اندیشه، رفتار فردی ـ اجتماعی و حکومتداری که مهمترین و اساسیترین رسالت و کارویژه انقلاب اسلامی است، همچنان در دهه چهارم انقلاب اسلامی از مهمترین و چالشیترین مباحث روز به شمار میرود و البته کم توجهی به آن بیشترین آسیب را متوجه
«فرهنگ» و موضوعات فرهنگی به عنوان یک ساحت کلان و اثرگذار در حوزههای اندیشه، رفتار فردی ـ اجتماعی و حکومتداری که مهمترین و اساسیترین رسالت و کارویژه انقلاب اسلامی است، همچنان در دهه چهارم انقلاب اسلامی از مهمترین و چالشیترین مباحث روز به شمار میرود و البته کم توجهی به آن بیشترین آسیب را متوجه جامعه ایرانی کرده است.
اگر بخواهیم فرآیند پیموده در عرصه فرهنگ را در سالهای پس از انقلاب اسلامی بررسی و آسیبشناسی کنیم، بیگمان مهمترین آفتی که با آن روبهرو خواهیم شد، برخوردهای سلیقهای و به دور از یک مرکز تصمیم گیری واحد است که اساسا از یک مانیفست کلی پیروی نکرده و دستخوش رفت و آمدهای سیاسی و بازی قدرت شده است، حال آنکه عناصر فرهنگی نظامهای مدعی فرهنگسازی در سراسر دنیا به طور کلی خود را در دایره یک گفتمان کلان تنظیم کرده و عمل میکنند.
در جمهوری اسلامی ایران اما به دلایلی از جمله جوان بودن گفتمان کلان فرهنگی انقلاب اسلامی و نیز کارشکنی برخی جریانات نامتقارن، این اتفاق تاکنون رخ نداده و آنچه امروز به نوعی موجبات بههمریختگی در تصمیمگیری و عمل فرهنگی را فراهم آورده میوه نامطبوع همین ماجراست.
به بیان بهتر، مواجهه مبنایی کلیت و عناصر گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی با کلیت و عناصر فرهنگی نظام مسلط در غرب و تلاشی که این گفتمان برای تبیین وجوه الهی «انسان» برای حرکت به سوی آنچه خداوند در فطرت فرزندان آدم به ودیعت نهاده، میکند سبب شده تا مغز متفکر فرهنگ غالب در غرب همواره در صدد به انحراف کشاندن آن باشد. از این رو در کشور ما با وجود حاکمیت نظام اسلامی، همواره دو جریان متعارض در حوزه فرهنگ قدرت نمایی کرده که نتیجهای جز دور شدن از چشم انداز ترسیم شده معمار انقلاب نداشته است.
در واقع بر خلاف پروپاگاندای رسانههای معاند مبنی بر یکسویه بودن جریان فرهنگی در کشور و نبود فضا برای حرکت جریانهای فرهنگی معارض با گفتمان انقلاب اسلامی، اتفاقا به دلیل فضای کاملا باز فرهنگی این جریانات ناهمگون با ارزشهای انقلاب بودهاند که فرصت بیشتری برای عرض اندام داشته و بدیهی است، به دلیل کارویژه «تخریب» موفقیتی بیش از جریان انقلابی با کارویژه «ساختن» به دست آوردهاند.
از همین منظر، در بازههای زمانی گوناگون در این سی و پنج سال همواره بودهاند دغدغهمندانی از جنس گفتمان فرهنگی انقلاب که در عین مظلومیت فریاد کشیده و از این فضا انتقاد کردهاند. انتقاد نه از این بابت که چرا گروهی در این کشور با آمالی مغایر با انقلاب کار فرهنگی میکنند، بلکه از این جهت که چرا این جریانها و عناصر عملیاتی مربوطه از تمام امکانات مادی و معنوی این نظام در راستای اهداف مغایر با گفتمان انقلاب استفاده کرده و عملا راه را برای نفوذ و تسلط فرهنگ مهاجم غرب فراهم آوردهاند.
مصداق بارز این اتفاق را میتوان در سینما، یکی از مهمترین ابزار فرهنگی دید؛ سینمایی که امروز تکلیفش با خودش روشن نیست و به جای حمایت و صیانت از داشتههای غنی فرهنگی جامعه ایرانی ـ اسلامی، نگاه به آن سوی مرزها دارد؛ سینمایی که تحت تأثیر جنگ روانی اقلیتی بیمبالات و بعضا معارض با مبانی فرهنگی انقلاب اسلامی، میدان را یک جا واگذار کرده و آن وقت از این مینالد که چرا مخاطب ندارد!
فریاد این روزهای ابراهیم حاتمی کیا همان بغض فروخورده دیروز سید مرتضی آوینی و مرحوم رسول ملاقلیپور و آینه مظلومیت استخوان خرد کردههایی چون مجید مجیدی است که از افراط و تفریطهای مدیریتی مینالد، از زمانه نشناسی مدعیان آه میکشد و از برخوردهای نادرست و جناحی لیبرال مسلکهای مدعی روشنفکری با رویشهایی چون ابوالقاسم طالبی، نرگس آبیار، مسعود ده نمکی و… میخروشد و تمام قد به میدان میآید.
صورت مسأله روشن است، لب کلام هم؛ اما پاسخی نمیدهند! چرا؟ چون در معرکه منطق حزباللهیها و سیاسی کاری مدعیان آزادی بیان، این منطق روشن بچههای انقلاب است که پیروز است؛ همان منطقی که به رغم متهم شدن به دگماتیسم، به روشنی میگوید جریانی که به نظام دلبستگی ندارد، ارزش خونهای ریخته شده پای درخت انقلاب را نمیفهمد و به جای اینکه در این پیچ تاریخی دستگیر انقلاب باشد پاگیر شده است، مرد باشد و حال که پز اپوزیسیونی میگیرد از جیب خود و با پولی که معماران و اربابان همان گفتمان غالب غرب تأمین میکنند کار فرهنگی کند نه اینکه هم فحش بدهد و به دروغ نظام را به دگم بودن متهم کند و هم از بیتالمال همین نظام بهره بگیرد، از امنیت و آرامشی که مرهون همین نظام است استفاده کند؛ اما علیه این انقلاب، مردم و ارزشهایش کار به اصطلاح فرهنگی بسازد.
این منطق البته در ساختار کلان گفتمان فرهنگی غرب هم به شکلی بسیار شدیدتر ساری و جاری است، به گونهای که کوچکترین فعالیت فرهنگی معارض با نظام سلطه نه تنها حمایت مادی و معنوی نشده بلکه به شدت بایکوت میشود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰